بلال (ملک مسعودی)
پروانه ز عشق شمع دایم اسوسه، دی بلال |
زنجیره عشقه که نیلس بگُروسه، دی بلال |
مهِ چارده ار تَری بِنیَر چه ماتم، دی یلال |
ز خجالت هر شُوی هی ری وِلاتَر، دی بلال |
بلال بلالُم، دی بلال، بــِهلُم بـــِنالُم، دی بلال |
چَویله کِرِه کمر باد آوشِنیدِس، دی بلال |
دله کُر کاردینِ تر، غم انجــِنیدس، دی بلال |
ترجمه:
پروانه از عشق شمع مدام میسوزد |
زنجیره عشق است که مانع گریختن او میشود |
ماه شب چهارده اگر میتوانی غم و ماتم ما را نظارهگر باش |
از خجالت هر شب پایینتر میروی و کوچکتر میشوی |
بلال، بگذار نالهی خود را ادامه دهم |
چویلی(نوعی گیاه) که بر کمر کوه میباشد را باد پریشان کرده و عطرش در فضا پراکنده است |
دل این پسر مانند کاردین(نوعی گیاه)، تر و تازه بود، غم آنرا تکه تکه کرد |
کلمات کلیدی :
» نظر