سفارش تبلیغ
صبا ویژن

قانون منابع طبیعی + حقوق منابع ...10 احیاء چیست

 

با قصد احیا ایجاد کرده، این عمل او عرفا موجب اعتبار حقی برای او می  ‎گردد، و این مقدار به جامعه ضربه نمی زند، بلکه در جهت مصالح جامعه و طبعا اهداف آفرینش است . پس به حکم عقل و شرع نسبت به آثار و اعمال و کارهای خود سزاوارتر از دیگران است و اگر مانعی برای تمام کردن کارش حاصل شد به حکم عرف این حق مشروع است و او نسبت به آثار و اعمال و کارهای خود سزاوارتر از دیگران است و اگر مانعی برای تمام کردن کارش حاصل شد، به حکم عرف این حق شروع در احیا به دیگری منتقل می  ‎شود همانگونه که به وراث او نیز منتقل می  ‎گردد.

و اما کسی که قصد آباد کردن ندارد یا توان آن را ندارد آیا می  ‎تواند مقدمات آن را به قصد خرید و فروش و انتقال به غیر ایجاد کند؟ و آیا عرف و شرع چنین حقی را که متعلق به جامعه است برای وی محترم می  ‎شمارد؟ چنین فرضی پس از تأمل در اهداف شرع مقدس اسلام و مقاصد آفرینش بسیار مشکل است . و ظاهرا ادله اولویت سنگچین کننده، منصرف به افراد متعارف است [که به قصد احیا انجام می  ‎دهند.] و اگر خواسته باشی می  ‎توانی بگویی : پس از آنکه زمین برای امام است و تصرف در آن منوط به اجازه اوست پس آنچه از روایات احیا و دیگر روایات استفاده می  ‎شود اجازه در احیا و مقدمات آن است که به احیا منتهی میشود، اما اگر به قصد تجارت انجام شود ثبوت اجازه برای آن دلیلی بر آن نیست . پس در این صورت حقی برای او ثابت نمی شود تا بتواند به دیگران منتقل کند.

4 - در جواهر از کتاب "الاسعاد" که نزد ایشان از مهم ترین کتابهای شافعیه است آمده است : "سزاوار است پس از سنگچین به کار آبادانی زمین بپردازد، پس اگر کوتاهی کرد و زمان زیادی طول کشید به طوری که عرفا آنرا غیر متعارف بدانند، حاکم به وی میگوید: احیا کن یا دست از آن بردارد، زیرا این حق مشترک است و تصرف او باعث محروم شدن دیگران است، همانند کسی که در راه ایستاده [و مزاحم رفت و آمد دیگران است .] پس اگر عذری آورد و مهلت خواست زمانی کوتاه به

وی مهلت داده میشود، تا زیانی به وی وارد نشود. و زمان آن به سه روز [یا سه سال ] معین نمی شود، بلکه این به نظرحاکم است .پس اگرآن زمان گذشت وبه آبادانی آن نپرداخت حق وی باطل میشود، و اگر مهلت خواست ولی عذری برای تأخیر نداشت مقتضای عبارت اصل روضه این است که به وی مهلت داده نمی شود. و سبکی گوید: اگر امام میداند که وی عذر برای تأخیر در احیا ندارد زمین را در همان وقت از وی باز پس میگیرد، و نیز اگر مدت طولانی نگذشته ولی مشخص است که از آباد کردن آن صرفنظر کرده است ."(1)

5 - باز در همان کتاب به نقل از آن [الاسعاد] آمده است : "سنگچین باید به اندازه توان احیا باشد. بلکه باید به اندازه نیاز خود اکتفا کند، تا بر مردم تنگی حاصل نشود. پس اگر بیش از توان احیاء سنگچین کرد یا بیش از نیاز خود تصرف نمود، دیگری میتواند آن بخش زاید بر توان یا نیاز او را احیا کند، همانگونه که در روضه این نظر تقویت شده است ."(2) در ارتباط با مباحث فرعی تحجیر به کتاب مغنی نیز میتوان مراجعه نمود.(3)

6 - کلینی، از عده ای از اصحاب ما، از سهل بن زیاد، از ریان بن صلت، - یا مردی به نقل از ریان - از یونس، از عبدصالح (امام موسی بن جعفر(ع" روایت نموده که فرمود: زمین از آن خداوند است که آن را وقف بندگان خود کرده، پس کسی که زمین را سه سال پی در پی بدون دلیل معطل گذاشت از دست او گرفته میشود و به دیگری واگذار میگردد. این روایت را شیخ نیز به سند خود از سهل آورده است .(4)

7 - کلینی و شیخ، از علی بن ابراهیم، از پدرش، از اسماعیل بن مرار، از یونس، از

 

[1] وسایل ‏329/17، ابواب احیاء موات، حدیث 2.
[2] تذکره ‏411/2.
[3] تذکره ‏411/2.
[4] جواهر ‏59/38.

 مردی، از امام صادق (ع) روایت نموده که فرمود: کسی که زمینی از او گرفته شود و وی تا سه سال آن را مطالبه نکند، پس از سه سال دیگر حلال نیست آن را مطالبه کند.(1)

[1] خراج 65/.
[2] سنن بیهقی ‏148/6.



[1][1][1] * قرآن کریم.
1. آمدى، عبد الواحد; تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، مکتب الأعلام الاسلامى، الطبعة الأولى، المحقق: المصطفى الدرایتى، قم المقدسة، 1366 ش.
2. ابن احمد فراهیدى، خلیل; ترتیب کتاب العین، 1 جلدى، مصحح: محمد حسن بکائى، انتشارات جامعه مدرسین، قم.
3. ارسطو; سیاست، ترجمه حمید عنایت، انتشارات آموزش انقلاب اسلامى، تهران، 1371ش.
4. بهشتى، احمد; حکومت در قرآن، انتشارات طریق القدس، قم.
5. بیات، بیت الله; معجم الفروق اللغویة، مؤسسة النشر الاسلامى، الطبعة الاولى، 1412ق.
6. سعید، حسن; حکومت از دیدگاه قرآن و عترت، انتشارات فدک، چاپ اول، تهران، 1399ق.
7. فارابى، ابونصر; السیاسة المدنیة، المکتبة الزهراء، تهران، 1366ش.
8. فولادوند، عزت اللّه; خرد در سیاست، طرح نو، تهران، 1376ش.
9. مجلسى، محمد باقر; بحار الانوار، مؤسسة الوفاء، بیروت، 1403 ق.
10. مصطفوى، حسن; التحقیق فى کلمات القرآن الکریم، مؤسسة الطباعة و النشر وزارة الثقافة و الارشاد الاسلامى، الطبعة الاولى، طهران، 1416ق.
11. مطهرى، مرتضى; عدل الهى، انتشارات صدرا، چاپ چهارم، قم، بهار 1368ش.
12. ــــــــــ ; نهج البلاغة، نسخه صبحى صالح، 1 جلدى، انتشارات دارالهجره، قم.
13. واعظى، احمد; حکومت اسلامى، درسنامه اندیشه سیاسى، انتشارات مرکز حوزه علمیه قم، چاپ سوم، قم، تابستان 83ش.

پى‏نوشتها:


1 . بهشتى، احمد، حکومت در قرآن، ص 14.
2 . همان.
3 . ارسطو، سیاست، ترجمه حمید عنایت، صص 123 ـ 125.
4 . فارابى، ابو نصر، السیاسة المدنیة، ص 78.
5 . فولادوند، عزت الله، خرد در سیاست، ص 35.
6 . مطهرى، مرتضى، عدل الهى، ص 62.
7 . خلیل بن احمد، فراهیدى، ترتیب کتاب العین، ص 191.
8 . مصطفوى، حسن، التحقیق فى کلمات القرآن الکریم، ج 2، ص 264.
9 . همان.
10 . رسول اکرم (ص): «فانّ الملک یبقى مع الکفر ولا یبقى مع الظلم». (بحار الانوار، ج 72، ص 331)
11 . حدید / 25.
12 . رعد / 11.
13 . شورى / 15.
14 . مائده / 42.
15 . نساء / 58.
16 . نساء / 105.
17 . گفتنى است که میان عدل و قسط تفاوت وجود دارد: «أنّ القسط هو العدل البیّن الظّاهر... و قد یکون من العدل ما یخفى; قسط، به عدل آشکار و روشن گفته مى شود... اما عدل گاهى به صورت پنهانى نیز تحقق مى یابد». بنابراین، میان این دو، رابطه عام و خاصّ مطلق برقرار است و هر قسطى، عدل هست; ولى هر عدلى، قسط نیست. (معجم الفروق اللغویة، ص 428)
18 . امام على (ع): «ما عُمِرَت البُلدانُ بِمثْلِ العَدل». (تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ص 340، ح 7778)
19 . نهج البلاغه، ص 433، نامه 53.
20 . انفال / 60.
21 . آل عمران/ 103: «به ریسمان الهى تمسک جویید و متفرق نشوید.»
22 . بقره / 213.
23 . نساء / 58.
24 . حجرات / 13.
25 . بقره / 197.
26 . بقره / 2.
27 . واعظى، احمد، حکومت اسلامى، ص 221.
28 . شمس / 9.
29 . حج / 41.
30 . مائده / 8

 



 


» نظر