اخلاق اقتصادی
دستیابی به اقتصاد اخلاقی و توجه به ارزشها در فعالیتهای اقتصادی، زمانی امکانپذیر است که در تعاملات اقتصادی با حفظ ارزشها، امکان دسترسی به بازارهای اخلاقی مقدور شود. اخلاق پیشزمینه هر داوری ذهنی و عامل اصلی در انتخاب راهبرد زندگی، هر نوع تعامل اجتماعی و تا حدی تجارت است. بنابراین تغییر و تحول ارزشها منوط به یک نسل و پذیرفتن آنها نیست بلکه استمرار ارزشهای اخلاقی آن و تربیت نسلها در بررسی خاستگاه سنتی اخلاق در اقتصاد، از اهمیت بسزایی برخوردار است. مقاله حاضر این موضوع را مورد بحث قرار میدهد.
***
در دنیای جدید رذیلت، همنشین فضیلت شده و درحقیقت دنیای جدید وارونه دنیای قدیم شده است. بهطوریکه از آن هیچ استنتاج ارزشی نمیتوان بیان کرد و حاصل آن افزایش فاصله بین فقیر و غنی و جنگ بین فقر و غنا شده است. بهطوریکه امروزه حدود 20 درصد از جمعیت جهان دریافتکننده 80 درصد درآمدها هستند و درآمد سرانه در کشورهای فقیرتر بهطور دائم در حال کاهش است و دستکم 15 درصد از جوانان جهان بیکار هستند. تعداد افرادی که روزانه با کمتر از دو دلار زندگی میکنند، افزایش یافته است. این مسائل بارها توسط مجامع بینالمللی هشدار داده شده و کشورها را به اقتصاد بازارهای اخلاقگرا و کاهش فاصله بین دارا و ندار تشویق کردهاند. همه این موارد بهطور اعم و بحران مالی جهانی بهطور اخص ناشی از بیاخلاقی و عدماعتماد مردم در اقتصاد است. بین مکتبهای اقتصادی بهکلی مادی و مکتبهای اقتصادی تا حدودی اخلاقی، در مساله بازارهای اخلاقگرا، اختلافی اساسی وجود دارد. در مکتبهای بهکلی مادی این دو مقوله بهطور کامل از هم جدا هستند و اخلاق تاثیر کمی بر اقتصاد دارد. اقتصاد در مکتبهای مادی بهکلی خشک و بیروح است، چراکه معیار در این طرز تفکر کسب درآمد بیشتر، از هر راهی که مقدور باشد است؛ یعنی هرچه سطح درآمد بالاتر باشد مطلوبتر است، اما مسائل اخلاقی، جایگاه محدودی در این اقتصاد دارد. امروزه ترکیبات اخلاقی و اقتصادی در جهان غرب و اکثر کشورهای جهان متداول و جزو ادبیات روز آنها شده است، زیرا نمیتوان کار، گردش مالی، مصرف، مدیریت و تجارت را عاری از اخلاق در نظر گرفت. مهمترین تحولی که در اخلاق و ارزشهای سابق بر توسعه رخ داد و زنجیر از پای مدرنیسم و بورژوازی گشود و بسط آن را میسر ساخت، دنیویشدن اخلاق بود. اما در مکاتب تا حدودی اخلاقی، اخلاق و اقتصاد به هم گره خوردهاند و قابل تفکیک و جدایی نیستند.
علمای اسلامی در پیوند اخلاق و اقتصاد، به دو مقوله مهم اشاره میکنند و بین مکتب اقتصاد و علم اقتصاد تفاوت قائل میشوند. آنها مکتب اقتصادی را شیوه حل مسائل اقتصادی، اما علم اقتصاد را دانشی که پدیدههای اقتصادی را تفسیر و روابط آنها را با یکدیگر تعیین میکند، تعریف کردهاند. امروزه بیاخلاقی، کشورهای اسلامی را هم تحتتاثیر قرار داده است؛ بهطوریکه طبق مطالعه انجامشده توسط یکی از محققان و استادان دانشگاه امریکا در سال 2008 با موضوع اخلاق و اقتصاد بین 190 کشور دنیا با مدنظر قرار دادن 12 شاخص اخلاقی، تا رده 29 هیچ کشور اسلامی دیده نمیشود و این امر تکاندهنده است، مالزی در رده 30 و ایران در رتبه 130 قرار دارد و عربستان پس از ایران قرار گرفته است.
اکنون در دنیا به بازارهای اخلاقی توجه زیادی میشود. بازارهای اخلاقی به سرمایهگذاریها با درنظر داشتن مسائل زیست محیطی و مسئولیت اجتماعی توجه دارند که در دنیای کنونی در حال رشد است. کسبوکارها و سرمایهگذاریها با مسئولیت اجتماعی، چندین دهه است که مطرح بوده، اما اکنون بیشتر مورد توجه قرار گرفته است. در این زمینه، بخشهای اجتماعی، دولتی و مالی مورد توجه است.
کارشناسان اقتصادی معتقدند، تا زمانیکه بنگاهها به بازارهای محلی و ملی محدود هستند، حاکمیت فرهنگ متعارف در آن کشور، مبنای اعتماد اجتماعی است، ولی در شرایطی که بنگاهها بخواهند به سمت بازارهای جهانی حرکت کنند باید استانداردهای رفتاری خود را جهانی کنند. در این مرحله بحث، وجه مشترک جهانی و اخلاق مشترک جهانی جلوه میکند و این مبنای مشترک اعتماد آحاد جهانی به یکدیگر است. حال پرسش این است که بنیان نهادهشدن بازارهای جهانی بر پایه بازار آزاد، به آن معناست که دوره سرمایهداری با محوریت اخلاقیات به پایان رسیده است؟ در این راستا در سال 2009 هانس کونگ، رئیس بنیاد اخلاق جهانی وابسته به سازمان ملل پس از بحران مالی و اقتصادی جهانی در سخنرانی خود در جلسهای با محور «اخلاق کسبوکار» در دفتر مرکزی سازمان ملل، بیانیهای را با تکیه بر چشماندازهای مشترک، نسبت به فعالیتهای اقتصادی عادلانه و قانونی ارائه کرد و گفت: «ما به زمینه اخلاقی مشترکی در بازارهای جهانی نیاز داریم.» این بیانیه مسئولیتهای فردی برای انسانیکردن کاربرد اخلاق جهانی اقتصاد را به تمام فعالان عرصه اقتصاد و تجارت جهانی، یادآوری میکند.
آنچه مسلم است این است که بحران مالی جهانی یک بحران اعتماد بوده و عملکرد اقتصاد بازار بدون محیط اخلاقی، محدود خواهد بود. درحقیقت بحران اقتصاد جهانی، بحران ارزشها و مسئولیتپذیری بوده است. ازاینرو کشورها برای حضور در اقتصاد جهانی نمیتوانند نسبت به اخلاق کسبوکار و بازارهای اخلاقی بیتوجه باشند و بنگاهها برای حضور در بازارهای جهانی ناگزیر به اندیشیدن به این مهم هستند. در این عرصه اقتصاددانان به سه حوزه که در آن اخلاق وارد اقتصاد میشود، اشاره دارند که عبارتند از:
الف) اقتصاددانان دارای ارزش اخلاقی؛
ب) بازیگران اقتصادی (مصرفکنندگان و...) دارای ارزشهای اخلاقی؛
ج) سیاستهای اقتصادی و پیامدهای اخلاقی.
بازارهای اخلاقی میتوانند بهصورت عرضه و تقاضای مربوط به مبادله کالاها یا خدماتی تعریف شوند که یک مفهوم استاندارد از منافع اجتماعی و زیستمحیطی داشته باشند. به بیان سادهتر، بازارهای اخلاقی فضاهای اقتصادی هستند که مصرفکنندگان محصولاتی را خریداری میکنند که ارزشهای اجتماعی و زیستمحیطی در آن رعایت شده باشد.
مبانی نظری
علم به معنای مدرن آن مبتنیبر مجموعهای از ارزشهای اخلاقی است؛ همان ارزشهایی که تحت عنوان مدرنیته از آن یاد میشود. این ارزشها در قالب مبانی اخلاقی و ارزشهای پایهای علم بهشرح زیر تعریف میشوند:
الف) پذیرش ارزشمند بودن انسان و زندگی او در همین دنیا؛
ب) نوعدوستی و دگرخواهی انسان؛
ج) راستگویی و تعهد انسان به واقعیت؛
د) برابری میان انسانها.
علمیکردن اخلاق مقولهای است که در فلسفه اخلاق مورد بحث قرار میگیرد؛ به این معنی که ارزشهایی از علم، استخراج و مبنای زندگی قرار گیرد.
بنتام (پدر مطلوبیتگرایی یعنی محاسبهپذیرکردن مطلوبیت، سعادت و دنیویکردن اخلاق)، هیوم، آدام اسمیت و عده دیگری از خالقان عصر جدید، متاثر از برنارد ماندویل، نویسنده کتاب افسانه زنبوران هستند (این کتاب ابتدا به سال 1705 و سپس در دو جلد در سال 1728 منتشر شد). محور اصلی سخنان ماندویل در آن کتاب، غوغای عجیبی برانگیخت و آن این بود که «در جامعهای بر اساس کندوی زنبوران، دو دسته آدمیان زندگی میکنند؛ یک دسته کارگران زحمتکش، حقشناس، شریف و مولد و دسته دوم اشراف تنبل، بیکار، مدعی، شکمباره و دغلباز هستند. روزی این دغلبازان تصمیم گرفتند که شرافتمند شوند و از همان روز، روزگار جامعه سیاه شد. دیگر خریداری برای هنر، مشوقی برای هنرمندان، طالبی برای اجناس لوکس و... باقی نماند.» ماندویل چنین نتیجه میگیرد که در این جامعه سیئات (گناهان) فردی تبدیل به حسنات جمعی میشوند و به بیان دیگر رذایل انسانی جایگزین فضایل اخلاقی میشوند.
آدام اسمیت، پدر اقتصاد کلاسیک و از اقتصاددانان لیبرال معتقد است که ارزشهای اخلاقی با اهداف، فعالیتها و رفتارهای اقتصادی سازگاری کامل ندارد و لازمه دستیافتن به سود، داشتن حرص، طمع و کنار نهادن انصاف و جوانمردی است. درمقابل، منتقدان سرمایهداری همعصر وی، دیدگاهی سنتی نسبت به منافع شخصی دارند. بر اساس این دیدگاه، منافع شخصی درواقع ضداجتماعی است و از مقوله اخلاق، خارج میشود. بهعلاوه چون سرمایهداری بر منافع شخصی مبتنی است، پس به تعارض منافع، منجر شده و یک نظام با جمع صفر است. درضمن از آنجا که خیر جامعه بهطورکلی، استاندارد ارزش است، بنابراین منافع شخصی و سرمایهداری را باید محدود ساخته یا فدا کرد، اما بینش اقتصادی اسمیت آن است که نفع شخصی و سرمایهداری، سبب بروز تعارضهای اجتماعی نمیشوند. این تحلیل وی، او را به این باور رساند که افراد منفعتجو اغلب در مبادلات برد-برد وارد میشوند. این بدان معناست که انگیزه کسب سود، حقوق مالکیت، تقسیم کار، رقابت و دیگر مشخصههای سرمایهداری به رفاه فردی و هماهنگی اجتماعی منجر میشوند. اسمیت از دولت حداقلی دفاع میکند به این دلیل که افراد، خودخواهانه و بهطور وسیع اما نه کامل، همان کار دولت یعنی «به حداکثر رسانیدن رفاه جامعه» را انجام میدهند. به پیروی از وی، فریدمن، لوکاس و سایر اقتصاددانان مکتب «انتظارات عقلایی» بر آن شدند تا «دولت حداقلی» را کوچکتر کنند، تنها به این دلیل که بر اساس اقتصاد اثباتی، بنگاهای اقتصادیِ در تعقیب حداکثرِ سود (در واکنش به کنش دولت) برای انجام این کار از همان اطلاعاتی که دولت در اختیار دارد، استفاده خواهند کرد.
فراتر از رویکرد اسمیت، چیزی است که بهعنوان مثال، نئوارسطوییها به آن باور دارند. در این دیدگاه، نفع شخصی، اخلاقی بوده و آنچه سرمایهداری را توجیه میکند، حفاظت آن از اشخاص و قادرساختن آنها به پیگیری زندگی و شادی فردی خودشان است. این طرز تفکر با تحلیل اقتصادی اسمیت درباره سرمایهداری بهعنوان شبکهای از مبادلات برد-برد همسویی دارد، اما با توجیه اساسی اخلاقی وی همخوانی ندارد.
تحلیل اخلاقی و اقتصادی بهسرعت در هم ادغام میشوند و با طرح پرسشی که در بالا به آن اشاره شد، نقطه آغازینی را برای ادغام این دو رشته فراهم میآورند.
پیشرفتهای بشری نگاه جدیدی را به اخلاق ایجاد کرده است و مباحث جدیدی مانند اخلاق زیستی، اخلاق نانو و اخلاق ژنتیک را مطرح میکند. روند جهانیشدن، بسیاری از مسائل و موضوعاتی را که در یک یا دو جامعه محدود میشد، در جوامع دیگر مطرح میکند؛ بهعبارت دیگر اخلاق و اخلاقیات به سهولت از مرزها میگذرند. اکنون در دنیا به بازارهای اخلاقی توجه زیادی میشود. بازارهای اخلاقی به سرمایهگذاریها و بازارهای با محوریت مسائل زیستمحیطی و مسئولیت اجتماعی توجه دارند که در دنیای کنونی در حال رشد است. کسبوکارها و سرمایهگذاریها با مسئولیت اجتماعی، چندین دهه است که مطرح بوده، اما اکنون بیشتر مورد توجه است. در این زمینه، بخشهای اجتماعی، دولتی و مالی مورد توجه است. در این رابطه به شاخصها و نماگرهای «کیفیت زندگی» توجه میشود و تبلیغات برای انرژیهای تجدیدشونده و مسئولیت اجتماعی بنگاههای تازهتاسیس بسیار مهم است. بحران مالی و اقتصادی اخیر، لزوم توجه به اقتصاد بازارهای اخلاقی را نمایان میسازد. سازمانهایی که در اصطلاح بینالملل سبز هستند (مسائل زیستمحیطی را رعایت میکنند)، حکمرانی مناسب دارند و اخلاقی هستند، میتوانند استانداردها را در سرتاسر جهان ارتقا دهند. مباحث مربوط به توسعه پایدار نیز در این رابطه مطرح است. گروهی از دانشمندان با تخصصهای مختلف در این حوزه فعالیت میکنند. در سایتی بهنام بازارهای اخلاقی، مقالات باارزشی در محورهای مختلف نظیر سرمایه اجتماعی، فناوری سبز، اقتصاد سبز و پایداری، به رشته تحریر در آمده است. در اقتصاد بازارهای اخلاقی، رضایت و شادی از اهمیت بسزایی برخوردارند. استیگلیتز و سن در زمینه اندازهگیری رضایتمندی کشورها بهجای محاسبه تولید ناخالص داخلی، تلاشهای زیادی کردهاند. هازل هندرسن در مقالهای که در سال 2009 منتشر کرده است، بیان داشته که آمریکا موقعیت خود را بهعنوان تنها ابرقدرت، از دست داده است و چین، هند و برزیل از بازیگران کلیدی جهانی بهشمار میروند. G7 و G8 به G20 تبدیل شدهاند و بهزودی به G192 (شامل تمام کشورهای دنیا) تبدیل خواهند شد و بهمنظور دموکراتیزهکردن اقتصاد جهانی بعد از بحران سال 2008، امکان بازی برای تمام بازیگران فراهم میشود.
به اعتقاد هندرسن، ما نمیتوانیم اهداف توسعه هزاره را تنها با اندازهگیریهای پولی و معیار رشد GDP و مدل بازارهای کارای سنتی مورد ارزیابی قرار دهیم.
نیکولا سارکوزی از برخی برندگان جایزه نوبل اقتصاد، نظیر استیگلیتز و آمارتیا سن و 20 متخصص دیگر درخواست کرده است که راهی برای اندازهگیری مناسبتر رشد بیابند. کشورها به راهی نیاز دارند که شادی و رضایت را در مقابل رشد معمولی اقتصادی، اندازهگیری کنند. بهطور قطع این روش جدید محاسبه رشد میتواند بر کشورهای فقیر اثر بگذارد. کشورهای فقیری در دنیا وجود دارند که شاد هستند مثل بوتان و درمقابل، کشورهای بهنسبت ثروتمندی در دنیا وجود دارند که ملاحظات اخلاقی در آنها رعایت نمیشود و مردم این کشورها اغلب شاد نیستند. گزارش استیگلیتز-سن برای محاسبه عملکرد اقتصادی و پیشرفتهای اجتماعی درجهت درستی پیش میرود، ولی این پیشرفت بسیار کند است.
جوامع پیچیده انسانی، هرگز نمیتوانند بهوسیله بهکارگیری روش و قاعدهای واحد، اندازهگیری شوند. محاسبات اقتصادی نسبت به بسیاری از هزینههای اجتماعی و محیطی، کور هستند. همچنین محاسبات اقتصادی نسبت به بسیاری از آثار جانبی خنثی بوده و بنابراین بسیاری از هزینههای بنگاهها و پروژهها، از محاسبات حذف میشوند و اکنون اغلب کشورها با بحران فقر، نابرابری، محرومیت اجتماعی و آلودگی محیط زیست استکلمات کلیدی :
» نظر