سفارش تبلیغ
صبا ویژن

آسیب شناسی قوانین منابع طبیعی

منابع طبیعی یا انفال  از منظر قران و احادیث

 

منابع طبیعی (انفال) بعنوان بستر حیات سرمایه خدادادی ، میراث گرانبها و سرمایه نسل های آینده ملتها قلمداد می گردد و نقش ارزنده آن در زندگی اجتماعی بشر از جایگاه و موقعیت ویژه و ممتازی برخوردار است که حفظ ، توسعه و بهره برداری از آن مستلزم رعایت تشریفات خاص که براساس اصول و قواعدی است که از طرف شارع مقدس وضع و با ایجاد ضروریت ما را مکلف به رعایت آن دعوت نموده و ترک آن از محرمات است .

گزیده ای ذیل برگرفته از آیات کریمه قرآن مجید و احکام و روایات از معصومین (صلوات الله اجمعین) است که ابتدا ما را به شناخت این قبیل اموال راهنمایی و مصروف آن را در موارد معین با تبعیت از خلیفه الله فی الارض هدایت می نماید. در کلام وحی و احکام اسلام منابع طبیعی جزء انفال محسوب و در حال عصر حاضر ، در اختیار ولایت مطلقه فقیه حضرت خامنه ای (مدضله العالی) قرار دارد.

انفال در اصطلاح فقهای امامیه عبارت است از اموالی که به پیامبر و پس از آن به جانشینانش اختصاص دارد . آنان آن اموال را به هر نحو که مصلحت بدانند به مصرف می رسانند به طوری که یک نوع فضیلت و امتیازی است که خداوند ، رسول و جانشینان رسولش را به آن مخصوص گردانیده است .

از آن جهت این اموال را «انفال» می نامند که امام بالخصوص استحقاق دارد آنها را بر وفق مصلحت عموم به مصرف برسند. همانگونه که پیامبر (ص) مستحق آنها بوده است و در خور استحقاق دیگران نیست و زاید بر استحقاق آنان است . در سوره شریفه انفال آیه یک خداوند می فرماید : «یسئلونک عن الانفال قل الانفال لله و الرسول فاتقوا الله و اصلحو ذات بینکم و اطیعو الله و رسوله ان کنتم مؤمنین»

(ای رسول ما) چون امت از تو حکم انفال را سئوال کنند (یعنی غنایمی که بدون جنگ از دشمنان به دست مسلمانان آید و زمین های خراب بی مالک ، جنگلها و معادن ، بیشه ها ، فراز کوه ، کف رودها ، ارث کسی که وارث ندارد قطایع ملوک ، ثروتی که بی رنج مردم حاصل شود) جواب ده که انفال مخصوص خدا و رسول است (که رسول و جانشینانش به هر کسی و هر قدر صلاح دانند ببخشند) و در این صورت شما مؤمنان باید از خدا بترسید و در این گونه امور از خلاف در امر انفال و تقاضای بیجا و طمع و حرص و نزاع و تفرقه بپرهیزد) بلکه در رضایت و مسالمت و اتحاد بین خودتان بپردازید و خدا و رسول را اطاعت کنید اگر اهل ایمان هستید.

به تعبیر انفال در آیه شریفه از جهت اشاره به علت حکم است که «ال» در انفال صدر آیه ای برای عهد است که اشاره به غنایم بدر دارد و چنین تفسیر می گردد که هر ثروت زاید بر استحقاق افراد به خدا و رسولش اختصاص دارد.

و همچنانکه از آیه شریفه سوره حشر عمومیت استفاده در آیه درباره یهودیان بنی النضیر نازل شد . جبرئیل رسول خدا از کید و مکر ایشان آگاه ساخت و عذر ورزیدند . به فرمان پیامبر (ص) سپاه اسلام حصن ایشان را به محاصره در آورد پس بدون اینکه جنگی واقع شود.

یهودیان حاضر شدند از محل خود کوچ کنند و طبق قراری که گذاشته بودند مقداری از اموالشان برای خودشان بردند و بقیه اموالشان را به رسول خدا اختصاص یافت . چون برای دست یافتن به آنها جنگی واقع نشد . پس از این رو خداوند می فرماید : «و ما افاء الله علی رسوله منهم فما اوجفتم علیه من خیل و لارکاب ولکن الله یسلط رسوله علی من یشاء و الله علی کل شیء قدیر» ، آنچه بازگردانید خدا بر رسولش از ایشان پس بر نتاختید بر آن اسبی و نه شتری ولیکن خدا تسلط می دهد رسولانش را برآنکه می خواهد و خداست بر همه چیز توانا (آیه 6 سوره حشر).

و چنین بر می آید که چون زحمتی برای به دست آوردن غنایم متحمل نشده اید حقی برای شما نیست و و زاید بر استحقاق شماست . لذا به رسول خدا اختصاص دارد.

1- از حضرت امام صادق : در کتاب وسایل الشیعه نقل شده است که آنچه بدون لشکرکشی و بدون تازاندن اسب و شتر به دست آید یا آنچه گروهی صلح کنند یا آنچه را که در اختیار دارند به دست خودشان بدهند و هر زمین و آبادی که خراب شده باشد و همچنین وسط دره ها از انفال است که آن ملک پیامبر(ص) و پس از وی برای امام است که بر هر مصرفی که می خواهد می رساند.

2- در مرسله آمده است : علاوه بر خمس ، انفال از آن امام است . هر زمین خرابی که اهلش از بین
رفته اند و صاحبی ندارد و هر زمینی که اسب و شتر برای تصرف از آن تاخته نشده ، اما صلحی واقعی ساخته اند و به اختیار خود بدون جنگی آن را در اختیار مسلمانان قرار داده اند از انفال است .

3- صحیه یا حسنه محمد بن مسلم است که می گوید : از امام صادق شنیدم که فرمود : همانا انفال آن سرزمینی است که برای تصرف آن خونی ریخته نشده است . یا با قومی که صلح برقرار گردد و به اختیار خودشان (مالی را) بدهند و زمینی که مخروبه و بایر است یا وسط دره ها ، تمام اینها از فی و انفال شمرده می شود که به خدا و رسول تعلق دارد. آنچه از خداست و به رسول خدا اختصاص می یابد.

4- خبر حلبی از امام صادق است که از آن حضرت درباره انفال سئوال نمود : آنچه در زمین ها که صاحبانش هلاک شده اند و از بین رفته اند از انفال است و فرمود : فی آن سرزمین ها و اموالی است که درباره آنها خونریزی و قتلی صورت نگرفته و انفال مانند فی است آنچه صاحبانش هلاک شده به منزله فی و انفال است

5- در خبر اسحاق بن عمار که از حضرت صادق (ع) روایت شده چنین آمده است : از امام صادق چنین سئوال نمودم فرمود : انفال روستاهایی است که خراب شده و ساکنانش کوچ کرده باشد که آنها از آن خدا و رسول است و نیز آنچه خاص پادشاهان برای امام است و هر چند زمین خرابه و بایری که به قهر و غلبه تصرف نشده باشد از انفال است .

زراره از امام باقر(ع) روایت کرده آن حضرت فرمودند : «الانفال مالم یوجف علیه تخیل و لارکاب» ، انفال آن چیزی است که در اصل برای تصاحب آن اسب و شتری نتاخته اند.

در این روایات و مانند اینها چنین بر می آید که در اصل مسئله هیچگونه اختلافی وجود ندارد و مورد اختلاف این است که آیا آنچه بدون قهر و علیه به دست می آید اعم از منقول و غیرمنقول از انفال محسوب می شود یا فقط زمین و اموال غیرمنقول از انفال است . برخی از روایات فوق همچون صحیه حفض و خبر حلبی و حدیثی که زراه از امام پنجم نقل نموده به طور مطلق اموراتی را که بدون جنگ به دست آمده از انفال به حساب می آید.

معاویه بن وهب گفت : به حضرت امام صادق عرض کردم عده ای را امام به جهاد گسیل می دارد. آن گاه غنایمی به دست می آورند . چگونه آنها را تقسیم نمایند ؟ فرمودند : اگر با امیری که امام او را تعیین کرده جنگ کرده باشد خمس آن را برای خدا و رسول جدا می نمایند و 5/4 را بین خودشان تقسیم
می کنند . اگر با مشرکان جنگ نکنند آنچه را به عنوان غنیمت به دست آورده اند آن امام است که وی آن را هر راه که دوست داشته باشد به مصرف می رساند.

 

ابوبصیر از امام باقر(ع) نقل کرده است . آن حضرت فرمودند : انفال از آن ما است . عرض کردم انفال کدام است . فرمود : «منها المعادن و الاجام و کل ارمین لارب لها و کل ارمین باد اهلها» «از انفال است معادن و جنگل ها و هر زمینی بدون صاحب و هر زمینی که اهل آن هلاک شده اند.» «وسال الشیعه»

و همچنین از امام باقر در کتاب «وسائل الشیعه» منقول است که می فرماید : معادن و بیشه های طبیعی از انفال است و جنگل ها اصولاً (محیاه بلاصاله بوده) و آباد است و از انفال محسوب می گردد.

در کتاب الاحیاء الموات آمده است : زمین موات به زمینی اطلاق می شود که رها شده است و استفاده از آن منوط به آباد شدن آن است . این گونه زمین ها نیز انفال است چه اشخاصی آنها را مالک شده باشند و چه بدون صاحب باشد و چه سابقه مالکیت برای کسی باشد . سرزمین های مفتوح العنوه و در حال فتح آباد باشد و تحت ید مسلمین واقع شود و احیاء گردیده از انفال محسوب نمی گردد و اراضی موات اعم از اینکه در دسترس مفتوح العنوه یا مفتوح بدون جنگ باشد از انفال است . بیابان های بی آب و گیاه و بنا به احتمالی سواحل دریاها و کرانه های رودخانه ها نیز در صورتی که قبل از فتح به ملک کسی در نیامده باشد جزء انفال محسوب می شود.

روایات متعدد آمده است که حماد بن عیسی در حدیث مرسل طوبی از حضرت موسی بن جعفر چنین نقل کرده است که از ایام است ، سرکوهها و وسط دره ها و جنگل ها و هر زمین مواتی که صاحب ندارد و نیز برای اوست اموال شده (اختصاصی) پادشاهان در صورتی که غصبی نباشد زیرا تمام اموال مغضوب به صاحبش برگشت داده می شود و امام همچنین وارث کسی است که وارث ندارد و او که متکفل و سرپرست کسی است که چاره ای برای اداره زندگی خود ندارد . .وسایل الشیعه باب الانفال

موصحه عمر بن زید است : که وی گفته است شنیدم که مردی از اهالی جبل از امام صادق(ع) می پرسید که در روی زمین مواتی را که صاحبش واگذار نموده و آباد کرده نهرهایش را جاری ساخته ، خانه هایی در آن بنا کرده درخت خرما و درخت هایی دیگر در آن نشانده است . حضرت در جواب فرمودند : امیرالمؤمنین می فرمود : هر گاه یکی از مؤمنان زمینی را آباد کند آن زمین برای اوست که می باید در زمان صلح قسمتی از عایدی آن را به امام بپردازد و هنگامی که قائم آل محمد(ص) ظهور کنند خودش را آماده می نماید که از او گرفته شود.

داود بن قرحه در حدیثی از امام صادق (ع) روایت کرده است که گفتم انفال کدام است . فرمودند وسط درگاه ها و سر کوهها و بیشه ها و معادن و هر زمینی که بر آن اسب و شتری تاخته اند و بدون جنگ و خونریزی به تصرف مسلمانان در آمده و هر زمین مواتی که اهل آن کوچ کرده اند و املاک مختص پادشاهان از انفال است .

از مجموعه این روایات چنین استنباط می گردد که جنگلها ، اراضی جنگلی ، مراتع ، اراضی موات ،
بیشه زارهای طبیعی ، معادن ، وسط دره ها (مسیل)، اراضی آبادی که اشخاص در آن دخالت نداشته اند از انفال قلمداد می گردند و بنابر آیات شریفه قرآن مجید و روایات متعدد انفال متعلق به رسول و جانشینانش می باشد که هرگونه که مصلحت اقتضاء می نماید در جهت مصالح عموم مسلمان به مصرف برسانند. با توجه به این مطلب که اموال عمومی و اموالی که به رئیس حکومت اسلامی امام تعلق دارد بعضاً منابع طبیعی در اختیار دولت و با مدیریت دولتی عایدات آن در خزانه داری کل کشور واریز
می شود. از این حیث مغایر با دستور شارع مقدس می باشد. اگر چه با تأمل بر مطلب مزبور منحصر به دایر خاصی نیز محدود نمی شود.

لکن چون مطلب مزبور ریشه قواعد فقهی اراضی و منابع طبیعی را در احکام الهی جستجو و با استعانت از همین آیات و روایات و احادیث شریفه ، هیئت وزیران اقدام به وضع تصویب نامه قانونی ملی شدن جنگلها و مراتع کشور را در تاریخ 27/10/41 تصویب و تصریحاً و تلویحاً اشاره گردیده است که
(از تاریخ تصویب این تصویب نامه عرصه و اعیانی کلیه جنگلها و مراتع کشور ، اراضی جنگلی
بیشه زارهای طبیعی جزء اموال عمومی محسوب و متعلق به دولت است ولو اینکه قبل از این تاریخ افراد آن را متصرف شده و سند مالکیت گرفته باشند.)

و ایضاً اصل 45 قانون اساسی نیز اشعار می دارد که انفال و ثروت های عمومی از قبیل زمین های موات یا رها شده ، معادن ، دریاها ، دریاچه ها ، رودخانه ها و سایر آبهای عمومی ، کوهها ، دره ها ، جنگلها ، نیزارها ، بیشه های طبیعی و مراتعی که حریم نیست. ارث بدون وارث و اموال مجهول المالک و اموال عمومی که از غاصبین مسترد می شود در اختیار حکومت اسلامی است تا بر طبق مصالح عامه نسبت به آنها عمل نماید. تفصیل و ترتیب استفاده از هر یک را قانون معین می کند.

اصل 44 قانون اساسی ، معادن را در بخش دولتی ثبت کرده است و اصل 45 معادن را به عنوان انفال و ثروت های عمومی می داند و اصل 53 قانون اساسی می گوید : (کلیه دریافتیهای دولت باید در حسابهای خزانه داری کل متمرکز شود و همه پرداختها در حدود اعتبارات مصوب انجام گیرد.) و ماده 10 قانون محاسبات عمومی درآمد حاصل از انحصارات را جزء درآمد عمومی در ذیل تعریف دریافتهای دولت محسوب می کند.

با توجه به اینکه اصل 45 قانون اساسی و ماده یکم قانون ملی شدن جنگلها و مراتع کشور استعانت از آیات و روایات و احادیث معصومین به تصویب فقهای شورای نگهبان رسیده لیکن و مدیریت سازمان جنگلها و مراتع کشور به نمایندگی از دولت عهده دار این مسئولیت می باشند و اما نقش حاکمیت دولت از نگاه انفال چیست و همچنین اصل 53 قانونی اساسی که می گوید : همه دریافتهای دولت باید در
خزانه داری کل متمرکز می باشد و همه پرداختی ها هم در حدود اعتبارات دریافتهای دولت در
خزانه داری کل و ثروت های عمومی متمرکز است . آیا سهم احصاء شده قانونی و شرعی همه مردم و نظام اسلامی بر رعایت انفال و حقوق سرپرست حکومت اسلامی محقق می گردد.

آیا اگر جنگلها و مراتع کشور جزء انفال محسوب می گردند دولت می تواند نسبت به این قبیل اموال اعم از واگذاری ، فروش ، عقد و اجازه اتخاذ تصمیم نماید و چرا ؟! در مباحث دیگر فقهی مانند اراضی موقوفات ، اراضی موات مسئله به گستردگی ، اموال از باب انتقال یا فروش آن جایز نبوده است.

با توجه به صراحت ، شناخت انفال و نظارت امام یا جانشینانش مسئله خروج انفال از ید دولت و قابلیت طرح دعاوی به انحاء مختلف نسبت به اراضی ملی چاره ای اندیشیده شده است ؟ و اما بحث نگاه فقهی مسئله به انفال که با نظارت امام به حکومت و سرپرستی ایشان تعلق دارد . نقش حاکمیت دولت در ماده یکم قانون ملی شدن جنگلها و مراتع کشور چیست ؟ ! میان اموال یا دولتی و اموالی که در اختیار امام و جانشینانش (ولایت مطلقه فقیهه) تفاوت دارد که اولاً از این جهت که خواه اموال دولتی یا اموال عمومی برای آسایش تمام افراد هزینه می شود مقصود همان هدف را دنبال می کند لیکن آسایش تمام افراد درباره آنچه بین همه مشترک است و مقصود از مشترکات منافعی است که همه مردم در آن شرکت دارند بعضی از آنها حق تمام مردم است . مانند بهره مند شدن از مساجد و رهگذرهای عمومی و مهمترین موارد منافع مشترک شش قسم است . راهها ، خیابان ها ، مساجد ، مدارس ، کاروانسراها ، آب و معادن .

برخی از اموال در همه زمان ها به عموم مسلمانان تعلق دارد. مانند زمین هایی که بر عموم مسلمان وقف شده است و زمین هایی که بر حسب ملک مسلمان شده و زمین های آبادی که به قهر و غلبه به تصرف آنان در آمده است و ثروت های دیگری که از آن امام پییش حکومت اسلامی است و در اختیارش قرار می گیرد تا به هر گونه که مصلحت بداند به مصرف برساند برای مثل زمین های موات و ارث کسی که وارث ندارد.

موانع فقهی واگذاری اراضی ملی به اشخاص

1- اولاً اینکه موضوع اموال دولتی و انفال در جهت مصالح عمومی هزینه می شود و اما ویژگیهای خاصی منظور شده که اولاً اینکه مالک اموال عمومی امت اسلامی است نه دولت بلکه سایر درآمدهای ناشی از این اموال بر عهده دولت است و در جهت مصالح و پیشرفت مملکت اسلامی و رفع فقر و بیکاری و توسعه سرزمین مسلمانان بکار رود. 

2- به وی امر و ولایت مطلقه فقیهه است که اموال و ثروتها و مادیات مسلمانان را در موارد رفع نیازهای عمومی هزینه کند . نه برای ردیف های خاصی منظور نگردد و اما اموال دولتی در ردیف های خاص و برای موارد خاص که دولت مصلحت می داند به مصرف می رساند.

3- املاک و ثروتهای عمومی حق خاصی برای کسی به وجود نمی آید مانند اراضی مفتوح العنوح و برای اراضی دولتی حقوق خاصی با ایجاد رابطه حقوقی برای اشخاص به وجود می آید.

4- در اموال عمومی به هیچ گونه به ملکیت کسی در نمی آید و اموال دولتی در برخی از مواقع می تواند در جهت مصلحت دولت فروخت یا واگذار کرد.

5- کلیه اراضی که در اختیار دولت قرار گرفته است از حیث واگذاری و ایجاد حقوق برای اشخاص منع شده است و صرفاً در اختیار سرپرست حکومت اسلامی است . مانند عدم واگذاری جنگلها و بیشه های طبیعی ، نهالستانهای عمومی ، پارکهای جنگلی و مراتع عمومی .

نتیجتا"منابع طبیعی بعنوان انفال می بایستی تحت نظارت امام وجانشینانش فرار داشته باشد لیکن بعلت گستردگی ان   مستلزم ؛ رعایت یک سری قوانین ومقررات علاوه بر نظارت وبهربرداری از جمله تشخیص وحفظ وتوسعه وایجاد روابط قانونی و اصولی باشد که از عهده ان براید تا هم مصالح عموم را در بر بگیرد وهم دولت را بعنوان مجری ونماینده حکومت اسلامی از جهت خروج از محدودیت ها ونیاز جامعه به اجرای طرحهای عمرانی نظامی وغیره مرتفع سازد.

وبرهمین مبنا از حضرت امام خمینی (ره)استفتاء گردیده که ایشان در پاسخ سوال آیت الله هاشمی رفسنجانی ریاست وقت مجلس شورای اسلامی که سوال شد .

بسم الله الرحمن الرحیم

محضر شریف ایت الله العظمی امام خمینی مدظله العالی چنانکه خاطر مبارک مستحضر است قسمتی از قوانین که در مجلس شورای اسلامی به تصویب می رسد به لحاظ ننظیمات کل امور وضرورت حفظ مصالح یا دفع مفاسدی است که بر حسب احکام ثانویه بطور موقت باید اجراشود ودر متن واقع مربوط به اجرای احکام وسیاستهای اسلام وجهاتی است که شارع مقدس راضی به ترک ان نمی باشدودر رابطه با این قوانین بااعمال ولایت وتنفیذ مقام رهبری که طبق قانون اساسی قوای سه گانه را تحت نظارت دارند  احتیاج پیدا می شود ؛ علیهذا تقا ضا دارد مجلس شورای اسلامی را در این موضوع مساعدت و ارشاد فر مائید   .         

   متن پاسخ امام (ره)

           بسم الله الرحمن الرحیم

انچه در حفظ نظام جمهوری دخالت دارد که فعل یا ترک ان موجب اختلال نظام می شود و انچه ضرورت دارد که ترک ان مستلزم فساد است وانچه فعل یا ترک ان مستلزم حرج است پس از تشخیس موضوع بوسیله اکثریت وکلای مجلس شورای اسلامی با تصریح به موقت بودن ان مادام که موضوع محقق است وپس از رفع موضوع خود بخود لغو می شود ؛مجازند در تصویب و اجرای ان .وباید تصریح شود که هر یک از متصدیان اجرا از حدود مقررتجاوز نمودمجرم شناخته می شود وتعغیب قانونی وتعزیر شرعی می شود.روح الله الموسوی الخمینی 20/7/1360

در این مطلب آنچه حایز اهمیت است اسیب شناسی قوانین راجع به منابع طبیعی است نخست قوانین تشخیص در اراضی ملی و بررسی اجمالی این قوانین بررسی می گردد

 

 آمد.


» نظر

آسیب شناسی قوانین منابع طبیعی

بنام خدا

موضوع مقاله :

آسیب شناسی قوانین منابع طبیعی در جریان تشخیص اراضی ملی و ارایه راه کاربردی در ایران

  فرشاد جهانبخشی اداره کل منابع طبیعی چهارمحال و بختیاری 09217108517

عناوین

بخش اول

تعاریف منابع طبیعی

 

 منابع طبیعی یا انفال از منظر قران و احادیث

موانع فقهی واگذاری اراضی ملی به اشخاص

آسیب شناسی قوانین در تشخیص منابع طبیعی                                                بخش یک ادامه دارد در بند های بعدی

قوانین تشخیص منایع طبیعی

سابقه تاریخی قوانین تشخیص منایع طبیعی

بخش دوم

آسیب شناسی قوانین منابع طبیعی

راهکار های موجود در جلوگیری از آسیب های قوانین در منابع طبیعی

 نتیجه گیری


چکیده: قوانین ومقررات منابع طبیعی در تشخیص ارضی ملی از مستثنیات اشخاص (آیین نامه ها وبخش نامه ها ی اداری  ).نگارنده در این مقاله با تبیین مفهومی و تحلیلی واژگان کلیدی مربوط به منابع طبیعی قوانین و مقررات مربوط به آن  ازجنبه های مختلف حقوقی ، شرعی ، نظری و..سعی در پی جویی نظریه ها و ریشه آسیب های قوانین و مقررات شغلی مربوط به منابع طبیعی داشته است و در این راستا سعی بر جمع آوری مطالب در شناخت انفال و منابع طبیعی و قوانین آن بصورت دسته بندی و سیر گردشی مراحل تکمیل از تاریخ تصویب قوانین تا کنون را دارد

واژه های کلیدی: آسیب شناسی ، آسیب شناسی قوانین و مقررات    طبیعی  

 


چکیده

منابع طبیعی از دیر باز برای بشر و رفع نیاز های او دارای اهمیت فراون بوده و امروز نیز این اهمیت را نه تنها همچنان حفظ کرده است بلکه بعلت ازدهام جمعیت و نیاز های روز افزون انسان به منابع طبیعی از جمله ؛ اراضی جهت امورات کشاورزی ؛ به مراتع جهت چراه گاه احشام ؛ درخت و میوه و همچنین , توسعه صنعت ؛ تحت عنوان منابع طبیعی مصرح  در قانون یکم ملی شدن جنگلها و مراتع کشور مصوب 27/10/41 و  ... مورد توجه قرار داده است لذا در ایران مساله قانون خاص منابع طبیعی و چگونگی تشخیص اعم از حفظ و و بهربرداری مورد توجه قانونگذار در اعصار مختلف  بوده و در این خصوص قوانین بسیاری وضع شده است که بعلت عدم انسجام نتوانسته مشکلات حقوقی و اجتماعی مربوط به منابع طبیعی  را حل کنند بعد از پیروزی انقلاب نیز قوانین عدیده ای در این زمینه وضع شده که بعضا" پراکنده و نا هماهنگ و احیانا" ضدو نقیض می باشند یکی از دشواریها بعد از پیروزی انقلاب ؛ انطباق قوانین مدون با موازین شرعی می باشد . قانونگذار اسلامی در صدد وضع قوانینی است که در عین پاسخگویی به نیاز های مردم , منطبق با احکام اسلام نیز باشد ؛ از طرفی مانع از توسعه نیز قلمداد گردد و همچنین مرجعی خاص برای ادعای های اشخاص یا دولت نیز قلمداد و حقوق افراد یا طرفین نیز رعایت گردد و چون انطباق با احکام اولیه در پاره ای موارد امکان پذیر نبوده ؛ ناچارا" مقرراتی با استناد به عناوین ثانویه مورد استفاده قرار داده هر چند بی عیب و نقض نبوده است لیکن برای اینکه بتوان نظام حقوقی مطلوب و هماهنگی برای منابع طبیعی پدید آورد که ضمن تامین نیاز های جامعه متحول امروز با اصول و احکام عالیه اسلام نیز منطبق باشد ؛ باید مطالب و پژوهشهای علمی گسترده ای بوسیله کارشناسان و اهل فن بر مبنای آن قانون جامع و مناسبی برای حل مشکلات مربوط به تشخیص ؛ حفظ و بهربرداری و یا واگذاری زمین فراهم آید این نوشتار سعی دارد به وسع خود مشکلات ناشی از آسیب های منابع طبیعی در بخش قوانین را به وسع خود تهیه و در پایان به اختصار سعی دارد راهکار های نیز جهت تبین موضوع ارائه نمایند

 



 


» نظر

غریوی (ملک مسعودی)














داکُم هی… داکُم….


چی کُنار لُوه ره… عزیزم
پَر وَش نَمَنده


آ…ی یه گلی منه مالمون رده غریوی
هی دل هی دل هی دل… آ…ی عزیزم…


هرکمون نازک‌دلیم سیس بگریویم
ای ووی به دلم… ووی به دلم…


عزیزم هی داده بیداد…


یعنی:















مادر… اه مادر (لفظ درمانده‌گی(


عزیزم مثل درخت کُنار لب راه


(کُنار لب جاده به‌دلیل اینکه هر رهگذری سنگی بهش


 می‌زنه یا با چوب به جونش می‌افته در اکثر مواقع برگ‌هاش


 ریخته و میوه‌هاش به تاراج رفته!)



برگی برایش باقی نمانده


گلی از دیارمان به غربت رفته‌ست
ای دل.. ای دل… ای دل


هر کداممان که نازک‌دلیم برایش اشک بریزیم
وای بر این دل… وای بر این
دل


عزیزم… ای داد بیداد


» نظر

شوخین (علاء دین)




















بیَو که وابا یک یه عهدی بُوندیم


حالا که مونو تو چی خین یَکیم بیاو


نَوا بنشینیم? مو که اوریستُم


حالا که مونو تو سِتینه یکیم گوو
ستینم یکیم گوو


تو وا که چی افتو دی خوت بدرایی


که شو نورسته دوارته به شُوخی


ستینه دلُم نه? ستینه وجودم


بشون که نزهنیم همه زنو یه دَو دی
همه زنو یه دَو دی


ترجمه:





















بیا که با هم عهدی ببندیم


بیا حالا که من و تو چو خون یکدیگریم


نباید بنشینیم? من که برخواهم خواست


حالا که من و تو ستون یکدیگریم برادر
ستون یکدیگریم برادر


تو باید همچون آفتاب خودنمایی کنی


که شب برای شبیخون بلند نشود


ستون دلم نه? ستون وجودم


حرکت کن که دوباره همه‌گی درمانده نشویم
همه از نو یک بار دیگر [حرکت کنیم]…


» نظر

تی به ره (علاء دین)


















مو هنیزه مندیرم
مَر ایبو بی تو مندِن


تی به رَهِت ایمَهنُم
چینکه سخته دل کِندن


شَوقِ دیدارت هر دم
تَش اِنه مِنه جونُم


سی تو چینو ایسوسُم
سی تو چینو ایخونُم


بهارُم زرده، ز جون سیرُم
خُوت ایدونی بی تو دلگیرُم


مَندُمه خُومه تک، داغ دیری ز یَک
کِرده دی پیرُم


تا تش اینی به جونُم
سی تو چینو ایخونُم


                                                                            ترجمه:



















مو هنیزه مندیرم
مَر ایبو بی تو مندِن


تی به رَهِت ایمَهنُم
چینکه سخته دل کِندن


شَوقِ دیدارت هر دم
تَش اِنه مِنه جونُم


سی تو چینو ایسوسُم
سی تو چینو ایخونُم


بهارُم زرده، ز جون سیرُم
خُوت ایدونی بی تو دلگیرُم


مَندُمه خُومه تک، داغ دیری ز یَک
کِرده دی پیرُم


تا تش اینی به جونُم
سی تو چینو ایخونُم


» نظر

بی قراری
















































دلم همواز زنو شال و قوا کرد


دُوارته رهسه ز ره مو جدا کِرد


ندونوم سیچه ای دیلق گِرِدِه


دوتاییمونه وا یَک مفتِلا کِرد


به‌جونم هم زنو تش ونده ای دل


نه وام ایگو نه وام ایخنده ای دل


ز دستس نم پنه وا کی بیاروم


وُلا دی هونومه ورکنده ای دل


تو گیره زوونیام بیدی دل ای دل


سی هر کاری وابام بیدی دل ای دل


وُلا دی لیوه وابیدُم زِ دستت


تو خو هرجا نَهام بیدی دل ای دل


وُلا دی لیوه وابیدم ز دستت


تو خو هرجا نَهام بیدی دل ای دل


نَدونُم سیچه هَمقُو بی‌قرارُم


ز کارُوم دی خُومم سر نی دِرارُم


به روز اَفتَونِه اِپاهُم تا به‌دَره


به‌شَو آستاره‌هانه ایشُماروم


مونوم واستی دیندا دل بِدَونُم


ای‌ترسُم بعده زی دی وِل بِدَونُم


آی دِلُم جا نیگره اندی دونُم


وای که خیلی تحله بی‌حاصل بِدَونُم


                                                               


 


» نظر

بلال (ملک مسعودی)


















پروانه ز عشق شمع دایم اسوسه، دی بلال


زنجیره عشقه که نیلس بگُروسه، دی بلال


مهِ چارده ار تَری بِنیَر چه ماتم، دی یلال


ز خجالت هر شُوی هی ری وِلاتَر، دی بلال


بلال بلالُم، دی بلال، بــِهلُم بـــِنالُم، دی بلال


چَویله کِرِه کمر باد آوشِنیدِس، دی بلال


دله کُر کاردینِ تر، غم انجــِنیدس، دی بلال


                                                              ترجمه:



















پروانه از عشق شمع مدام می‌سوزد


زنجیره عشق است که مانع گریختن او می‌شود


ماه شب چهارده اگر می‌توانی غم و ماتم ما را نظاره‌گر باش


از خجالت هر شب پایین‌تر می‌روی و کوچک‌تر می‌شوی


بلال، بگذار ناله‌ی خود را ادامه دهم


چویلی(نوعی گیاه) که بر کمر کوه میباشد را باد پریشان کرده و عطرش در فضا پراکنده است


دل این پسر مانند کاردین(نوعی گیاه)، تر و تازه بود، غم آن‌را تکه تکه کرد


                    


» نظر

قاعده لاضرر چه میگوید؟

قاعده لاضرر چه می‌گوید؟

در مقابل قاعده تسلیط در حقوق اسلام و متعاقب آن در حقوق ایران، قاعده دیگری وجود دارد که یکی از منابع مهم حقوق به شمار می‌رود. این قاعده به قاعده لاضرر مشهور شده و منتسب به پیامبر مکرم اسلام(ص) است. آن حضرت این قاعده را در مقام تعارض بین حق مالکیت دو نفر بیان کردند.

مختصر شرح ماجرا بدین قرار بوده است که در زمان پیامبر عظیم‌الشان اسلام(ص)، شخصی درخت خرمایی درمنزل همسایه‌اش داشت و بدون رعایت آداب ورود به منزل غیر و با این ادعا که به درختی که مالک آن است رسیدگی می‌کند، وارد منزل همسایه می‌شد و از این بابت باعث آزار و اذیت همسایه‌اش را فراهم می‌آورد. با شکایت صاحب منزل نزد پیامبر(ص) و دعوت از صاحب درخت، وی حاضر به فروش یا تعویض درخت حتی با تعداد زیادی درخت در جای دیگر نشد و نه تنها به تذکرهای همسایه، بلکه به ارشاد پیامبر(ص) نیز وقعی ننهاد. همین امر موجب بیـان قاعده «لاضرر و لاضرار فی الاسلام» از زبان مبارک پیامبر اسلام(ص) شد و به استناد آن درخت همسایه از جای کنده و به وی داده شد تا در هر کجا می‌خواهد بکارد.

فلسفه وجودی قاعده لاضرر در اسلام آن است که حقوق همه تا جایی که متعرض حقوق دیگری نشوند، محترمند. مسلم الصدور بودن قاعده مذکور از ناحیه پیامبر(ص) به حدی است که هیچ اختلافی بین فرق اسلامی در آن وجود ندارد و مشهور فقها آن را قبول کرده‌اند و تاکنون مبنای بسیاری از فتاوی مهم بوده است. برهمین اساس. پس از پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی، یکی از اصول قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران بدان اختصاص یافته است و قاعده لاضرر بدین نحو بیان شده است: «هیچ‌کس نمی‌تواند اعمال حق خویش را وسیله اضرار به غیر یا تجاوز به غیر یا تجاوز به منافع عمومی قرار دهد.»


» نظر

آیا احکام حکومتی ثابت هستند یا ادامه بحث و زیر نویس

مواردی از احکام حکومتی از صدر اسلام تا کنون  :
پیامبر اکرم ـ صلیالله علیه وآله و سلّم ـ در جنگ خیبر گوشت الاغ را که مکروهاست براساس مصالحی تحریم نمود.10وغیبت کسی را که در جماعت مسلمانان حاضر نمیشد، جایز دانست در صورتی که حکم الهی وکلی آن حرمت غیبت است.11
علیـ علیه السّلام ـ در زمان خود بر حسب مصالحی برای اسبها زکات تعیین کردند12و حال آنکه طبق رسالههای عملیهجزء مواردی که زکات به آنها تعلق میگیرد، نیست. فقها هم در طول تاریخ احکامی صادرکردهاند همچون حکم تاریخی میرزای شیرازی در تحریم تنباکو که اشاره کردیم و همچنیناحکام صادره از سوی امام خمینی (ره) که قبل و بعد از انقلاب در موضوعهای مختلفصادر کردند؛ از آن جمله میتوان حکم به تحریم تقیه در سال 1342 و یا تحریم روابطسیاسی ـ تجاری مسلمانان با اسرائیل را ذکر کرد.[13]
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
صرامی، سیف الله،احکام حکومتی و مصلحت، تهران، مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت، 1380.


[1] . مصباح یزدی، محمدتقی، پرسشها وپاسخها، ج 2، صفحه 38.
[2] .
موسوی تبریزی، سیدابوالفضل، ولایت فقیه، قم، انتشارات حُر، 1376، صفحه 84.
[3] .
طاهری خرمآبادی، سیدحسن، ولایتفقیه و حاکمیت ملت، قم، جامعه مدرسین، 1375، ص 28.
[4] .
مصباح یزدی، محمدتقی، پیشین، صص 39-38.
[5] .
صرامی، سیفالله، احکامحکومتی و مصلحت، مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشیخص مصلحت، 1380،‌ تهران، صفحه 47.
[6] .
مصباح یزدی، محمدتقی،پیشین، صفحه 39.
[7] .
همان، صفحه 29.
[8] .
مصباح یزدی، پیشین، جلد 1، صفحه 64.
[9] .
موسوی تبریزی،پیشین، صفحه82.
[10] .
وسائلالشیعه، ج 16، ص 322.
[11] .
صرامی، سیفالله، پیشین، ص 161، به نقل از تهذیب احکام، ج 6، ص 241.
[12] .
وسائلالشیعه،ج 16، ص 51.
[13] .
صحیفه نور،ج 1، ص 209.

 


» نظر

آیا احکام حکومتی ثابت هستند یا موقت می‎باشند؟

آیا احکام حکومتی ثابت هستند یا موقت  می  ‎باشند؟

از دیدگاه اسلامی؛ قوانین بر دو گونهاست: قوانین ثابت و قوانین متغیّر.
قوانین ثابت: به قوانینی گفته میشود که قیدزمان و مکان ندارد و تا اَبد ثابت و غیر قابل تغییر است و هیچ کس حق تصرّف در آنهارا ندارد.1)  مصباح یزدی، محمدتقی، پرسشها وپاسخها، ج 2، صفحه 38(

این قوانین بر اساسطبیعت و احتیاجات و نیازهای مشترک انسانها، از طرف خداوند متعال وضع شدهاند. لذااین مقررات و احکام در هیچ شرایطی قابل تغییر و تبدیل نمیباشند. مثلاًَ دروغ،خیانت، هرزگی و بیبند و باری، پیوسته زشت و تباهکننده اجتماع بوده و هست، از ایننظر باید تحریم و ممنوعیت آنها ابدی و دائمی باشد، زیرا اگرچه قیافه اجتماع عوضمیشود ولی زیان این اعمال همان است که بوده است.(2موسوی تبریزی، سیدابوالفضل، ولایت فقیه، قم، انتشارات حُر، 1376، صفحه 84(بر همین پایه و اساس است، یک سلسله اعتقادات و اخلاقیات وقوانین فردی و اجتماعی، عبادی، سیاسی، حقوقی، جزائی و... که انبیاء عظام برای بشراز طرف خداوند آوردهاند. این نوع قانون (یا احکام) به نام دین و شریعت نامیده شدهاست و هیچگونه تغییر و تبدیلی در آنها راه ندارد چون براساس فطرت و واقعیت انسانپیریزی شدهاند. )3طاهری خرمآبادی، سیدحسن، ولایتفقیه و حاکمیت ملت، قم، جامعه مدرسین، 1375، ص 2)

.  مسائلی چون،نماز، روزه، حج، جهاد، خمس، زکات و ... از این قبیل احکام میباشند.
قوانین متغییر  آن سلسله مقرراتی است که بر اساس نیازها و مصالح تدریجی بشر وضع میشودو با از بین رفتن موضوع و یا تغییر آن منتفی و یا تغییر مییابد (4 مصباح یزدی، محمدتقی، پیشین، صص 39-38   این قوانین در چارچوب قوانین ثابت و با رعایتاصول و مبانی ارزشهای اسلامی و با توجّه به ضرورتها و نیازمندیهای جامعه اسلامیاز سوی ولیّامر وضع میگردد. مثلاً اسلام در مسائل دفاعی و نوع اسلحه جنگی و نحوهاستقلال و تمامیت ارضی و جلوگیری از نفوذ دشمن مقررات ثابت و دائمی ندارد. زیراشرایط زمانی و مکانی در این گونه مسائل بسیار متغیر و غیر ثابت است. باید در اینموارد، با در نظر گرفتن اوضاع و احوال موجود، مقررات و احکام در نظر گرفته شود، واز راهی که به حفظ مقاصد اسلامی کمک کند اقدام گردد. مثلاً گاهی شرایط ایجاب میکندکه شدت عمل به خرج داده و روابط خود را قطع کرد و یا روابط تجاری را تا مدتی تحریمیا محدود نمود. موضوع تحریم تنباکو به وسیله میرزای شیرازی از این موارد است. ازمیان قوانین متغیر اسلام میتوان از احکام حکومتی یاد کرد که ذیلاً بدانمیپردازیم.
احکام حکومتی: چند تعریف از احکام حکومتی: 1. احکام حکومتیعبارت است از فرمانها و دستورالعملهای جزئی، وضع قوانین و مقرّرات کلی و دستوراجرای احکام و قوانین شرعی که رهبری مشروع جامعه، با توجّه به حق رهبری که از جانبخداوند متعال یا معصومان ـ علیه السّلام ـ به وی تفویض گردیده است و با لحاظ مصلحتجامعه صادر میکند.5
2.
استادمصباح یزدی: به احکام و قوانینی که تابع شرایط زمان و مکان هستند و در چارچوبقوانین ثابت و با رعایت اصول و مبانی ارزشهای اسلامی با توجّه به ضرورتها ونیازمندیهای جامعه اسلامی از سوی ولیامر وضع می‏گردد، اصطلاحاً «احکام حکومتی» یا «احکام ولایتی» و یا «احکام سلطانیه» میگویند.6
3.
علامه طباطبائی: مضمون سخنان ایشان از تعریف احکامحکومتی این است: «احکام حکومتی تصمیماتی هستند که «ولیامر» در سایه قوانین شریعت ورعایت و موافقت آنها به حسب مصلحت وقت اتخاذ میکند و طبق آنها مقرراتی وضع نمودهبه موقع اجرا درمیآورد.» ایشان در ادامه میفرماید: مقررات نامبرده لازمالاجرا ومانند شریعت دارای اعتبار میباشد با این تفاوت که قوانین آسمانی ثابت و غیر قابلتغییر است. مقررات وضعی قابل تغییر و در ثبات و بقا، تابع مصلحتی میباشند که آنهارا به وجود آورده است7
بانگاهی به تعاریف فوق چند مورد نتیجه‌گیری می‌شود: 1. احکام حکومتی، احکامیهستند که بر اساس مصالح و نیازهای متغیر زمان صادر میشوند. و چنانچه مصلحت آنبرطرف شود حکم تغییر و یا ملغی میشود. 2. این احکام از سوی رهبر مشروع صادرمیشوند بنابراین احکام حکومتیِ‌ صادر شده از سوی سلاطین و خلفای جور (غیر مشروع) را شامل نمیشود.
3.
این احکام مبتنی بر اصول و مبانی ارزشهای اسلامی است. بنابراین این احکام نمیتوانند بر خلاف احکام اولیه اسلامی و اصول اساسی اسلامی (مثل اصول دین) باشند.8
4.
ایناحکام چون از سوی حاکم مشروع (ولیامر) و براساس مصالح جامعه اسلامی و برای حفظکیان اسلام صادر میشوند بر همه‌ی افراد حتی مجتهدین دیگر لازمالاتباع است.9
در یک نتیجهگیری کلی میتوان باتوجّه به تعاریف احکام حکومتی و همچنین احکام قوانین ثابت و متغیر چنین گفت که: احکام حکومتی موقتی هستند و قابل تغییر چرا که فلسفه وجودی آنها مصالح و مفاسدموجود در زمان و مکان خاص است و با تغییر و یا از بین رفتن مصلحت، آنها نیز توسطولیفقیه که رهبر مشروع جامعه است تغییر مییابند. اگر چه ممکن است که برخی احکامبرای زمانی طولانی باشند.

 


» نظر